بقیه اش با تو


نوشته های خودم

حرف و نوشته های خودم

هیچ وقت فکر نمیکردم اینجوری جواب بدی من تو این ۳ ماه که تقریبا این فکر مثل خوره افتاده بود به جونم  همیشه ته دلم یه چیزی میگفت بهت میگه آره چرا بگه نه  یعنی ؛یعنی جمله که گقتی نمیتونم بهش همینحوری بگم نه یعنی خب چی رو هم تو میدونی هم من و اصلا دوست ندارم راجبش صحبت کنم 

 

زمان میبره تا بتونم یکم این جوابی که دادی رو با خودم حلش کنم من نگران این بودم همیشه که عامل این جداییی من باشم واقعا نگران بودم همش خودم سرزنش میکردم اما الان بعد از این مدت تقریبا رفتار هام و اتفاق هایی که افتاده نشون داد که چقدر دوست داشتم دوباره باهم باشیم و حالا که خواستگاری کردم ازت یعنی چی یعنی من هسستم 

 

 

حالا دیگه بقیه اش با تو



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1396برچسب:,ساعت 16:57 توسط Shadow walker| |


Power By: LoxBlog.Com